نامه رزمنده دلاور دلیجانی حسن دلاوری فرزند حسین از جبهه سومار استان کرمانشاه به دوستش محمود منصوری فرزند ذبیح اله در دلیجان استان مزکزی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام گرم به دوست عزیزم آقای محمود منصوری
امیدوارم که حالتان خوب باشد و همیشه سرحال و سالم باشید و در کارهایتان موفق بوده باشید . حتما میگویی چرا اینقدر دیر نامه می رسد؟
ما با چند روز توقف در راه روز پنجشنبه 29/8/1360 در تپه های سومار مستقر شدیم . این تپه نزدیک تپه های زله زرد می باشد و خود سومار(شهر سومار ایران) در دست مزدوران بعثی می باشد .
من روز جمعه مشغول نامه نوشتن بودم که توپخانه عراق شروع به کوبیدن کرد و تعداد 5 ال 6 توپ نزدیک ما زد و یک توپ در پشت سنگر ما به روی اتاق بی سیم خورد که سنگر خراب شد . دو نفر از برادران زیر خاک بودند که خود را سریع بیرون کشیدند و الحمدالله سالم ماندند و من و حسین(غلامحسین حسنی) سنگر را رها کرده و بیرون پریدیم چون سنگر چادری بود و در جای دیگر سنگر گرفتیم . امروز که این نامه را می نویسم روز یکشنبه 1/9/1360می باشد . و اگر نامه دیر می رسد به دلیل نبودن امکانات و دور بودن راه می باشد و منو حسین در یک مقریم و دیگر برادران دلیجانی جای دیگر که به یکدیگر خیلی دوریم .
اگر از حال ما می خواهی حال ما بسیار خوب است و امیدوارم در کارهایت خدا را در نظر داشته باشی و همیشه با نفس خود در ستیز باشی . سلام من و حسین(غلامحسین حسنی) را به عبدالله(حسین ابراهیمی) و علی اکبر و دیگر برادران انجمن برسان . سلام مرا به سید اصغر جلالی و احمد برادرش برسان . برای ما دعا کنید و از درگاه خداوند متعال بخواهید که هر چه زودتر صدام و صدامیان را نیست و نابود کند .و رزمندگان اسلام با پیروزی کامل برگردند .
سلامتی شما را از درگاه خدا خواستارم
یکشنبه 1 / 9 / 1360
درباره این سایت