بنده 12 بهمن 1357 به اتفاق پدرم مرحوم سید رضا باشی که یکی از مشتاقان آیت اله خمینی بود از نراق به تهران رفتیم تا برای پیشواز آقا مهیا باشیم . تا نزدیکی میدان آزادی پیش رفتیم و به قدری جمعیت بود که انسان حیرت می کرد .
آن شب سرد زمستان مردم مشتاق از روز قبل یعنی 11 بهمن در خیابان ها به عشق دیدار آقا سپری کردند تا اینکه اعلام کردند حضرت آقا وارد فرودگاه مهرآباد شد . وای که چه قیامتی شد و آنقدر ازدحام زیاد بود که آخر آنجا موفق نشدیم حتی ماشین آقا که در آن سوار بود را مشاهده کنیم . گفتند امام به سمت بهشت زهرا می رود و ما هم همراه با مردم با اتوبوس های دوطبقه روانه گار شهدای انقلاب اسلامی در بهشت زهرا شدیم .
سید تقی سعیدی نیا
مطلبی که برای من جالب بود حضور همه مردم و حتی ن بی حجاب و با حجاب و مردان کرواتی و معمولی در کنار هم و همه یک شعار بر زبان داشتند .
خمینی بت شکن خوش آمدی از سفر
پدرم که کفش هایش زیر پاهای مردم گم شده بود گفت : سید تقی می خواهی آقا را ببینی ؟ رفت بالای درخت کاج بزرگی و دست من را گرفت و بالا کشید . چندین نفر دیگر هم گرفت تا بیایند بالای درخت و در آن لحظات نم نم باران هم می آمد . یه عده شعار می دادند :
به کوری چشم شاه زمستونم بهاره
ما همه اطراف را نگاه می کردیم برای دیدن آیت اله خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب که ایشان را با بالگرد آوردند و بعد سخنرانی کرد . زیباترین روز زندگی ام بود و یادش بخیر
راوی : سید تقی سعیدی نیا فرزند سید رضا اهل شهر نراق
درباره این سایت